یادمه یبار وسط دعوا داد زد گفت:

انقد اخلاقت مزخرفه
کـه هیچ کسی رو جزء مـن نداری!
نمیفهمید...
انقد دوسش دارم
کـه نیاز بـه دیگران ندارم
همین حالا بـه اندازه مو هـای سرم
رفیق خوب دارم
اونو دیگه ندارم
تـو آخرین دعوا داد کشید گفت
انقد سرت با رفیقات گرمه
کـه اصلا  منو نمی بیني
نمی خواست بمونه
دنبال دلیل می گشت
دیدگاه ها (۱)

تا زمانی کـه رسیدن بـه تـو امکان دارد....

انفرادی شده سلول به سول تنم !خود من در تودمن زندانیست:)

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد.... وسعت تنهائیم را حس نکرد...

گفتند اشک بریز.... خالی میشوی....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط